یکی از هدفهایی که اول سال برای خودم در نظرگرفته بودم ؛ یادگیری مفاهیم بورسی و سرمایه گذاری در حوزه بورس بواسطه خرید و فروش سهام بود.‌ مدت زیادی بود که از دوستان و همکاران در مورد بورس و افت و خیز سهام می شنیدم اما سال گذشته بطور مستقیم و مستمر با همکارانی در تماس بودم که در این مورد تجربه کافی داشتند و روزانه در حال تبادل آخرین اطلاعات خود بودند . طبیعتا من‌ هم هر روز با چند اصطلاح بورسی آشنا می شدم و کنجکاو بودم تا در مورد این بازار هوس انگیز بیشتر بدانم . اصطلاحاتی مثل حدسود ، حدضرر ، عرضه اولیه ، شاخص کل و
خلاصه کنم ؛ اینقدر کنجکاو شده بودم که کدکاربری برای معاملات انلاین گرفتم ، هر روز سعی میکردم ( حداقل در حد ۱۰ یا ۱۵ دقیقه) وقت بزارم و بازار رو رصد کنم ، در موردش بپرسم و در وقت آزاد شروع به یادگیری کنم ،  گه گاهی هم خرید و فروش خرد انجام بدم .
حالا که به روزهای گذشته نگاه میکنم ، فکر میکنم همین دوستان همنشین و همصحبتی ها اصلی ترین دلیل ورد من به بازار بورس بودند ، چراکه بشدت شوق یادگیری در من رو بالا برد ، علاقه به اینکه یاد بگیرم و اقدام کنم تا من هم حرفی برای گفتن و ابراز وجود و گوشی برای شنیدن و یاد گرفتن داشته باشم.
خب هر یادگیری منبع آموزشی میخواست ، ابتدا پیگیر خرید و دانلود کتابهای پرفروش بورس بودم و بعد نوبت به فضای مجازی رسید ، انتخاب محدود از میان وفور کانال و گروهای تلگرامی ، سایت های آموزش بورس ، اینستاگرام شرکت های بورسی و مدعیان بورس باز در فضای مجازی هم برای خودش داستانی جداگانه داشت .
اوایل تابستان بود که از همکاران بورسی جدا شدم پس انگیزه ام برای یادگیری روز به روز کمتر میشد ، از طرفی محیط کار جدید با حجم کاربیشتر هم دلیلی بود تا بهانه ی کمبود وقت برای خودم داشته باشم.
در طول یک ماه گذشته عملا هیچ فعالیتی نداشتم ؛ 
فیلم های آموزشی که دانلود شده بود ولی هنوز دیده نشده بودند .
کانال هایی که بهشون سرنزده بودم و تعداد اعلام ها (نوتیفکیشن ها) سه رقمی شده بود . حس بدی که از عدد اعلام ها بهم دست میداد حس ضرر بود . انگار برای هر اعلام ، نکته ای کاربردی وجود داشت که من ازش غافل بودم و همچنان از طرف من نادیده گرفته میشد.
استوری های اینستاگرام در مورد خرید و فروش سهام هر روز به نگاهی گذر میکردند و من احساس میکردم مطلبی نفهمیدم یا فرصتی رو از دست دادم. احساس "از دست دادن" در حالیکه که فکر میکردم اگر من کمی تلاش کرده بودم اینگونه نمیشد.
یا استوری هایی که خبر از خرید و فروش بموقع سهام و موفقیت های پردستاورد داشت اما به من حس عجیب بازنده بودن !! می داد . چرا من دقت نکرده بودم؟! چرا من جزو این برنده ها نیستم ؟!
خیلی فکر کردم که چطور میتونم دوباره شروع کنم ؟ اصلا امکان پذیر هست ؟
نهایتا شنبه تصمیم گرفتم از بورس خارج شم و این هدف رو فعلا نیمه کاره رها کنم ، بخاطر احساسهایی نامطلوبی که همراهش بود و بخاطر‌ زمانی که برای یادگیری لازم داشت . البته بازهم تردید داشتم تا دیشب که تنها کانال بورسی باقیمانده رو هم خارج شدم و الان پاکه پاکم :)

این چند روز ، هم احساس بهتری داشتم و هم بهتر روی سایر کارهام تمرکز کردم .
با جداشدن از بورس من انتخاب کردم که یک نوع درآمد و مهارت رو کنار بگذارم اما بخودم قول دادم وقت و دقتش رو برای سایر اولویت های یادگیری م ( مثل متمم و یادگیری های حوزه کاری م) اختصاص بدم

اولین قدم برای ‌مسیر جدید رو هم با انتخاب دوستان بی نظیر متممی‌ برمیدارم تا بیشتر همراهشون باشم و از همصحبتی شون انرژی بگیرم .


ما همیشه در حال انتخاب هستیم و هر انتخاب کردن ما به معنی انتخاب نکردن‌ و نادیده گرفتن سایر موارد همتراز با اون محسوب میشه .  ما با هر انتخاب یک منفعت بدست می یاریم اما خیلی از منافع دیگه رو از دست میدیم . وقتی قراره بریم شمال دیگه سفر اصفهان و شیراز و تبریز رو باید بیخیال بشیم . وقتی میخوایم پزشکی بخونیم دیگه نمیشه به فکر خلبانی یا وکالت بود.
ما با انتخاب هامون نشون میدیم که هرچیز - فارغ از ارزش ظاهری و ذاتی خودش - برای ما چقدر ارزش داره و این وسط چه چیزی برامون ارزشمندتره .
شاید یه وقت دیگه که شرایط و اولویت هام متفاوت بودند دوباره وارد بازاربورس شدم اما حالا به این نتیجه رسیدم که نوشتن رو بیشتر دوست دارم. ‌شاید اگه مشغولیت بورس بود این پست هم نوشته نمیشد
حرفام خیلی طولانی شد(ممنون که تا اینجا همراه بودید) پس متن رو با یه جمله مرتبط با احساس بازنده بودن از دن اریلی به پایان میبرم ( احساسی که هرکس میتونه تجربه کنه مخصوصا وقتی توی بازار سهام فعالیت میکنه )

" حسی‌ که پایان روز از 50 واحد سود و 40 واحد ضرر بدست میاد با

حسی که فقط  از 10 واحد سود بدست میاد برابر نیست . "


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها